جدول جو
جدول جو

معنی تی تی - جستجوی لغت در جدول جو

تی تی(دخترانه)
گیلکی شکوفه
تصویری از تی تی
تصویر تی تی
فرهنگ نامهای ایرانی
تی تی
زبان کودکان، زبان کودکانه، سخن گفتن مانند کودکان، برای مثال بهر طفلی نو پدر تی تی کند / گرچه عقلش هندسۀ گیتی کند (مولوی - ۳۱۵)، هر نوع کلوچه و مانند آنکه از خمیر به شکل جانوران برای اطفال درست کنند
تصویری از تی تی
تصویر تی تی
فرهنگ فارسی عمید
تی تی(تَ تَ)
لفظی است که مطربان هنگام رقص گویند چنانکه رقاصان هند تاتاتهیئی گویند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تی تی
آنچه از خمیر نان بصورت مرغان و جانوران دیگر جهت تسلی طفلان سازند و پزند و بدیشان دهند، (برهان) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج)، آنچه از آرد به صورت مرغان و دیگر جانوران سازند و پزند بازیچه و خوردن کودکان را، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
فخر رازی آرد را لیتی کند
از برای طفلکان تی تی کند،
مولوی (از فرهنگ رشیدی)،
، زبان کودکانه، سخن گویی همچون کودکان، (فرهنگ فارسی معین)، الفاظ گنگ کودکان که تازه زبان به سخن بازکنند و اطرافیان آنها را تکرار کنند برای نوازش و تشویق آنان به سخن گویی:
ور نباشد گوش تی تی می کند
خویشتن را گنگ گیتی می کند،
مولوی (مثنوی چ خاور ص 34)،
بهر طفلی نو، پدر تی تی کند
گرچه عقلش هندسه گیتی کند،
مولوی (مثنوی ایضاً ص 129)،
، کلمه ای باشد که مرغان را بدان طلبند، (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)، توتو، که مرغان را بدان طلبند دانه چیدن را، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، طلب کردن مرغ بچگان را برای دانه، (غیاث اللغات)، در زبانی ’؟’ از حروف انکار است چنانکه در فارسی نی نی، (غیاث اللغات) (آنندراج)، زنان پادشاهان گیلان را گویند، (برهان) (از فرهنگ جهانگیری)، لقب زنان پادشاهان گیلان، (فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تی تی
ظهور نو، پادشاه حبش یا کوش که در زمان آسا با لشکر بیشمار برزم یهودا برخاست و در مریشه در وادی صفاته منهزم گشت. (دوم تواریخ ایام 14:9) (قاموس کتاب مقدس). و بنقل بستانی در چهاردهمین سال پادشاهی آسا زارح با یک ملیون سپاهی و 200 کشتی بقصد جنگ با یهود به مریشه رفت... و نسب زارح مورد اختلاف است و مظنون آن است که لغتی است عبرانی و نام ’سرخون یا سرکون’ اول یا دومین پادشاه از بیست و دومین سلسلۀ پادشاهان مصر است. (از دائره المعارف بستانی)
لغت نامه دهخدا
تی تی
زبان کودکان
تصویری از تی تی
تصویر تی تی
فرهنگ لغت هوشیار
تی تی
خمیری که آن را به شکل جانوران برای بچه ها درست می کنند
تصویری از تی تی
تصویر تی تی
فرهنگ فارسی معین
تی تی
شکوفه ی درختان سیاه ریشه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تی تی گل
تصویر تی تی گل
(دخترانه)
گیلکی مرکب از تی تی (شکوفه) + گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تی تی نار
تصویر تی تی نار
(دخترانه)
گیلکی شکوفه انار
فرهنگ نامهای ایرانی
دیزی کوچک، دیزی، تیره (در تداول مردم قزوین)، آبگوشت
پیچّی، (در تداول مردم قزوین)، لقمه، پیته
لغت نامه دهخدا
ماتی تیش، ماه تی تیش، در زبان اطفال بمعنی ماه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
نهمین از خانان گوگ اردو یا خانان دشت قپچاق غربی، از خاندان باتو است 714 - 741 هجری قمری)، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان رودبنه است که در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع است و 120 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دریاچۀ بزرگی است در سلسله جبال آند که میان کشورهای بولیوی و پرو و در ارتفاع 3854 گزی از سطح دریا قرار دارد، (از لاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تیتیقاقه شود
لغت نامه دهخدا
در زبان اطفال جامۀ زیبا، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، به مزاح، جامه ای که صاحب آن، آن را نمودن خواهد، (یادداشت ایضاً)، رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
نام زنی غیبگوی در معبد دلف، رجوع به پی تیا و ایران باستان ج 1 ص 272 و 665 و 667 و 749 و 781 و ج 2 ص 1214 و 1226 و 1227 شود)
لغت نامه دهخدا
در زبان اطفال، جامه یا جامۀ نو، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، در زبان اطفال کوچک به معنی لباس خوب، (فرهنگ نظام)، رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماتی تی
تصویر ماتی تی
ماه تی تیش، در زبان اطفال بمعنی ماه
فرهنگ لغت هوشیار
نو و زیبا (واژه کودکانه در مورد صفت جامه که در بزرگ ترها برای ریشخند و تعریض به کار می رود)، نازک نارنجی
فرهنگ فارسی معین
نوعی گل زرد رنگ صحرایی که شبیه خرزهره است
فرهنگ گویش مازندرانی
گل بوته ی چای
فرهنگ گویش مازندرانی
ته چین قرقاول با شیر که روی آن روغن داغ کرده می ریزند
فرهنگ گویش مازندرانی
شکوفه ی تمشک
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع گل وحشی که شبیه شقایق است
فرهنگ گویش مازندرانی
شکوفه ی انار، گل انار
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات جهت فراهواندن ماکیان
فرهنگ گویش مازندرانی
رنگارنگ، پارچه ی رنگارنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
لفظی برای ترغیب مرغ به دانه چیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گل رنگارنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان نرم آب دوسر ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
بوته الی علفی با گل های زرد، گلی زرد رنگ که در بهار روید
فرهنگ گویش مازندرانی
شکوفه
فرهنگ گویش مازندرانی
درپوش یا درزگیر پارچه ای، پیوسته، پیاپی، پشت هم
فرهنگ گویش مازندرانی
از گل های وحشی که دارای بوته ای پرگل و زرد رنگ است و در فارسی
فرهنگ گویش مازندرانی